دوازده


اون آخرین لحظه ی شب، آخرین چیزی که میبینی و بعد دیگه نیست، کیفیتی داره توش. میگه که تموم شد و جایی که دوباره بیدار میشی دیگه متعلق به امروز نیست. و خب "اون صحنه ی بعدی، دیگه کلن یه نقطه ی دیگه از یه روزِ دیگه است. قبلی تو هیچ نقطه ای تموم نشده. صرفن دیگه نیست. خوابت برده مثلن وسطش، نمیدونم." چیزی که معلومه اینه که کلن چیزی باقی نمونده ازش. هیچ.


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.